خوشبختی:)
ما آدم ها عادت داریم که بهترین ها را منتقل کنیم به روزهای آتی..
عادت داریم بهترین لباس هایمان را بگذاریم در گوشه کمدهایمان خاک بخورند تا شاید در روزی به فلان مهمانی دعوت شدیم و آنجا آن ها را بپوشیم...
عادت داریم در روزمرگیها غصه هایمان را زندگی کنیم، زانوی غم در بغل بگیریم و بگرییم و ناراحت باشیم و فکر کنیم و احمقانه اخم کنیم...بله دقیقا به همین صراحت این رفتارها از نظر من احقانه است...جلب دلسوزی دیگران و ترحم پذیری احمقانه است...
مقاومت، ایستادگی و صبوری به این است که در بدترین شرایط زندگی، وقتی که هیچ چیز سرجایش نیست به خودت برسی، آرایش کنی، بهترین لباسهایت را یپوشی، آهنگ های شاد بگذاری، برای خانواده ات برقصی و از خوشحالی جیغ بکشی!
دیوانگی هایی را از خودت دربیاوری که هیچکدامشان را به روزهای بعد منتقل نمیکنی، دیوانه گفتن های مامان را بشنوی و از هزاران هزار جانم و عزیزم بیشتر بهت بچسبد، خنده های پدر را ببینی و سرش را که به نشانه ی خل بودنت تکان میدهد سرت را به تبعیت از باباکرم برایش تکان دهی و صدای قهقهه هایش را بشنوی و خوشبختی را برای خودت و خانواده ات فراهم کنی و بخری!
اصلا گور بابای دنیا و غم ها و غصه هایش! خوشبختی در همین چیزهاست! همین عشق بازی هاست...در همین خنده هاست...
کم کردن روی دنیا دقیقا با همین کارهاست...
صبوری همین کارهاست، مقاومت همین خنده هاست...
شمارا به خدا خودتان خوشبختی را برای خودتان بخرید....