چهارشنبه, ۹ دی ۱۳۹۴، ۰۹:۰۷ ب.ظ
پدرم برایم تماما عشق است:)
میگن هروقت خواستی ببینی یه نفرو دوست داری یا نه، چشماتو ببند و تصور کن نیستش، نداریش! اگه چشمات تر شد بدون که خیلی برات عزیزه و دوسش داری.
من تمام این روزها پدرم را نداشتم، تمام این روزها نبودنش را با تک تک سلول های کوچک و بزرگ تنم لمس کردم و تمام شبها چشمانم تر بود!
تمام این روزها بغض خفه ام می کرد و حوصله هیچکس و هیچ چیز را نداشتم!
از دیدنش در آن اتاقی که به منی که دخترش بودم اجازه چند دقیقه ملاقاتش را میدادند فرو میریختم!از تماشایش زیر آن همه دستگاه و سیم، از بی رمقی چشمانش نابود می شدم و بیشتر فهمیدم که چقدر بودنش، حضورش، مهربانی های بی دریغش، لبخندها و تشرها و اخم هایش، ناز کشیدن هایش برایم پشت و پناه است، دلگرمی است، ته دلم را قرص میکند که یکی هست که در ناخوشی ها دستم را بگیرد و دعایش را بدرقه راهم کند، قلبش برایم بتپد و به راستی که عظمت کوه کم می آورد در قبال شکوه و هیبت پدرم!
من تمام این روزها پدرم را نداشتم، تمام این روزها نبودنش را با تک تک سلول های کوچک و بزرگ تنم لمس کردم و تمام شبها چشمانم تر بود!
تمام این روزها بغض خفه ام می کرد و حوصله هیچکس و هیچ چیز را نداشتم!
از دیدنش در آن اتاقی که به منی که دخترش بودم اجازه چند دقیقه ملاقاتش را میدادند فرو میریختم!از تماشایش زیر آن همه دستگاه و سیم، از بی رمقی چشمانش نابود می شدم و بیشتر فهمیدم که چقدر بودنش، حضورش، مهربانی های بی دریغش، لبخندها و تشرها و اخم هایش، ناز کشیدن هایش برایم پشت و پناه است، دلگرمی است، ته دلم را قرص میکند که یکی هست که در ناخوشی ها دستم را بگیرد و دعایش را بدرقه راهم کند، قلبش برایم بتپد و به راستی که عظمت کوه کم می آورد در قبال شکوه و هیبت پدرم!
۹۴/۱۰/۰۹